به نام خدایی که از همه با مرام تره
ی دختر عمو دارم 5 سالشه.گودزیلای واقعیه. یه روز اومده پیشم میگه من عاشق شدم؟
من:چییییییی؟عاشق کی؟
میگه ی پسر تو مهدکودکمه عاشقش شدم. بیا با بابام صحبت کن ک ما بهم برسیم من میترسم ب بابام بگم بعد بابام یا منو بکشه یا عشقمو. اگه نگی قول میدم باهاش فرار کنم چون میخوام باهاش باشم.
نظرات شما عزیزان:
برچسبها:
نوشته شده در دو شنبه 13 آبان 1392برچسب:, ساعت
12:54 توسط فری| Ɔσммɛитƨ